تهران شناسی : در این پست با موضوع تهران از نگاه شما، خاطره شخصی یک شخص تهرانی از یک روز کاری خود با مترو را با زبانی محاوره و طنزگونه بیان کرده است که با هم در ادامه می خوانیم .
 

تهران شناسی

سیلاااااااااااام!!

خوووووفین؟؟؟

دلم چقده تنگیده بود !!!

این چن وقته همین جوری الکی سرم شولوغ شده بود!!

امتحانم نداشتم!!!! اما نمیدونم چرا وقتی میومدم خونه دیگه جونی تو تنم نبود!

.

.

.

می دونین؟؟؟

خیلی خوشحالم که مسیرم فقط شامل متروئه کرج-تهرانه!

و متروئه داخل شهری سوار نمیشم!!!!

چن روز پیش انقلاب بودم

حالا گرمی و ایناش یه طرف! رسیدم به مترو انقلاب!

بعد فقط شنیده بودم که تو ایسگاه دروازه شمرون باید خط رو عوض کنم تا بیام به سمت صادقیه!! ( تهران شناسی!)

بعد وارد ایستگاه که شدم دیدم همه یه طرف میرن!! منم دفعه اولم بود اونجا سوار مترو میشدم ! همون وری رفتم که همه می رفتم! بعد از یه خانومه پرسیدم دروازه شمرون همینجا باید سوار شم گفت آره!!!

سوار شدم و به تابلوئه بالا در که مسیر حرکت مترو ها رو نوشته نگاه کردم!

دیدم که از ایستگاه انقلاب تا دروازه شمرون 4 تا ایستگاهه! بعد خیلی هم اونوره تهرانه!

از اینور یه ایستگاهه بعدم میرسه آزادی!! آزدای تا صاذقیه هم که همش 2-3 تا ایستگاهه!!!!

با خودم گفتم خوب ایستگاهه بهعدی پیاده شم اون وری برم!!!

ایستگاهه بعدش ولیعصر(عج) بود!! من با یه حس غرور و اینا که یه راهه نزدیک پیدا کردم از قطار پیاده شدم

رفتم اون ور . منتظر قطار!

بعد هر کودوم از قطار ها هم یه ربع به یه ربع میومد! حالا فک کنین من دیرمم بود!!

بالاخره قطار اومد و سوار شدم که یهو صدا بلندگوگفت ایستگاه آخر این خط انقلابتعجب

بعد من از یه خانومه پرسیدم مگه آزادی نمیره ؟؟؟؟؟؟؟

گفت نه!!نیشخند

بعد دوباره ایستگاه انقلاب از قطار پیاده شدم!

رفتم اونور!! که سوار قطار شم برم دروازه شمرون!!

این وسط فقط چهل دقیقه وقتم الکی گذشت! حالا منم استرس که دیر نرسم خونه!

خلاصه دروازه شمرون پیاده شدم و سواره اون یکی قطار شدم که برم صاذقیه

اولش که سوار شدم خلوت بود! من و یه خاونمه دیگه وایساده بودیم!

اما رسید به ایستگاه امام خمینی!!!

یــــــــــــــــــــــــــــــــــــا علـــــــــــــــــــــــــــــــی!!

تو مایه های پرس!!

من چسبیده بودم به اون دری که باز نمیشد بعد همه تو شیکمه من بودن!!

قفسه ی سینم انقد د درد گرفت انقده فشار اومد بهم! بعد فک کنین هی ترمزم میزد!! بعد همه خودشونو ول میکردن. همه فشارا رو اون عقبیای بد بخت که یکیشونم خودم بودم!

بعد تا صادقیه هم همین وضعیت بود! هیشکی پیاده نشد!

داشتم میمردم!

اومدم خونه بدن درد گرفته بودم!!

 

واااااااااااااااااااای چه خاطره ی درناکی!!!

منبع : koodakaneh.persianblog.ir

تا زلزله تهران چند ثانیه باقیست ...؟

حریم هیچ گسلی در تهران رعایت نشده است

نکات ایمنی مرتبط با رخداد زلزله در زمان وقوع و بعد از آن

یه ,شدم ,قطار ,سوار ,تهران ,اون ,دروازه شمرون ,تهران شناسی ,پیاده شدم ,از قطار ,سوار شدم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اریانا چت hacker-boys ارور موبایل رباتیک گرگان - رباتیک آروند ساعت پرواز قرن آکادمی جعفری کفش ایمنی جاز موزیک محجبه کافه و کافی شاپ